دوست داشتم اینجا به جای بازی با کلمات ، مثل عادت همیشگیمون که با مشتریهامون دوست هستیم داستان کارمون رو با زبان دوستانه توضیح بدم
پس لطفا اینجارو مثل بقیه ی سایت ها نبینید ، اونقدر خشک و رسمی، این سایت راه اندازی شده تا ما باهم بیشتر و راحت تر تعامل داشه باشیم
خلاصهای از من
بنده هومن مینایی صبور هستم و میخوام داستان ورودم به این حرفه رو و اینکه چرا ”اپل” رو انتخاب کردم را براتون تعریف کنم
از قدیم علاقه شدیدی به تکنولوژی و کامپیوتر داشتم که بر خلاف رشته تحصیلیم بود.
یادمه اون زمانها تازه گوشی موبایل اومده بود و من سعی میکردم همه گوشیهای موبایلو بخرم و امتحان کنم و از همه مهمتر از علاقم لذت ببرم. البته حرفه و کار من اون زمان هیچ ارتباطی با تکنولوژی نداشت و فعالیت بنده تو حوزه ی زیور آلات در یکی از مرکز خریدها بود , اما با این حال تمام همکاران و مغازه دارانی که در اون پاساژ بودن سؤالات و مشکلات گوشی و پستگاهای الکترونیکیشون رو از من میپرسیدن. یادمه تنها چیزی که من رو ترغیب به خریدن گوشی های مختلف میکرد امکانات و تکنولوژی جدید اون گوشی بود ، تا اینکه یک روز یک مجله خارجی به دستم رسید، البته این رو هم مد نظر داشته باشید که من دارم از دورانی حرف میزنم که اینترنتی به جز دایال آپ اون هم نه به صورت فراگیر وجود نداشت، همینطوری که میخوندم چشمم خورد به یک گوشی جدید که کلاً هوش و حواس منو با خودش برد. و لابد میتونید حدس بزنید اون چی بود.
تغییر مسیر
تیتر خبر به این صورت بود :
کمپانی امریکایی اپل ، در حال ساخت گوشی تلفن همراهی است بدون کیبورد فیزیکی و تمام صفحه.
خب حقیقتا این خبر برای خیلیها ازجمله خود من بزرگ نمایی و غیر قابل باور بود، گوشی موبایلی که هیچ دکمه و کیبوردی نداشته باشه و تمام صفحه نمایش باشه اون هم بدون قلم یکم به دور از تصور بود!
خلاصه تمام زندگی من خلاصه شده بود در خریدن مجلات تکنولوژی خارجی و دنبال کردن اخبار اپل و گوشی به نام آیفون که هرکسی اسمش رو میشنید اول کلی میخندید بعد هم میگفت اون تو امریکا قراره بیاد تو چرا انقدر ذوق داری؟؟؟
ژانویه سال ۲۰۰۷ بود که خبر معرفی آیفون 2G مثل بمب تو دنیا صدا کرد و من از همه دنیا هیجانیتر بودم.
اما خب خبر بد اینکه این دستگاه فقط در امریکا کار میکرد و فقط اونجا قرار بود آنتن بده و این خبر کمی من رو نگران کرد اما هیجانم رو بیشتر!
من باید اون گوشی رو به دست میاوردم
آیفون در تاریخ ۸ تیرماه سال ۱۳۸۶ در امریکا فروشش شروع شد و دقیقاً بهمن ماه ۱۳۸۶ من اولین آیفون را در ایران خریدم.(به دلیل اینکه این فروشگاهها دیگر وجود خارجی ندارند اسم این فروشگاهها رو نمیبرم). آیفون خریداری شد و خوشحالی من غیر قابل وصف، اما این رو هم براتون بگم که من گوشیی خریدم که قرار نبود سیم کارت ایران روساپورت کنه، آنتن نداشت و چون لاک بود فقط در امریکا کارایی داشت.اما با این حال ذوق ورغبت من باعث میشد به این ریسک توجه نکنم و مهم فقط تکنولوژیی بود که انتظار میرفت دنیارو تحت تاثیر قرار بده .گوشی آیفون من تقریبا ۴ ماه No Service بود و عملا هیچ کاربردی شبیه گوشی موبایل نداشت.
به کمک همون اینترنت Dial Up رفتم سراغ اخبارهای مرتبط با برند اپل که اونروز ها تیتر داغ اخبار هر روز بود و من هم با اشتیاق پیگیرشون بودم تا اینکه بعد از ۴ ماه توی سایتها و فرومهای خارجی زبان ادعا کردند که یه عده با یه سری ترفندها گوشی های آیفون را آنلاک میکنن، که با این ترفند میشه با هر سیمکارتی، در هر کجای دنیا از این گوشی استفاده کرد.
این خبر بود که زندگی منو کلاً تغییر داد.
در ابتدا باید یکسری نرم افزارها رو از اینترنت دانلود میکردم ، دل به دریا زدم و تصمیم گرفتم خودم پله پله جلو برم تا بتونم این گوشیمو آنتش رو بیارم یا به اصطلاح آنلاکش کنم.خب شروع به کار کردم و با شرایط سخت اینترنتی اون زمان و ریسک سوختن و ازبین رفتن بیس باند گوشی در نهایت تونستم گوشی رو آنلاک کنم. حس تعجب و دلهره ی برای اولین تست و شادی بعد از دیدن آنتن همراه اول روی آیفونم هرگز از خاطرم پاک نمیشه. البته این رو هم اضافه کنم که به صورت سختافزاری هم میشد آیفون رو آنلاک کرد ولی حاضر نبودم گوشی نازنینم باز بشه
قدم بعدی نصب نرم افزارهای مختلف روی گوشی بود، پس من چون چیزی به نام اپاستور هنوز رو ios وجود نداشت برنامه ای به نام installous رو نصب کردم تا بتونم نرم افزار هارو روی گوشی داشته باشم جالب که بدونید تا مدتها آیفون کانتکت هم نداشت.این روند ادامه داشت تا آیفون 3G معرفی شد و احساس رضایت من از این کار کردن باعث شد که کم کم به سمت همه ی محصولات اپل جذب بشم.
شروع یک راه جدید
به پیشنهاد یکی از دوستانم سال ۸۷ حرفه ی شغلیم رو کنار گذاشتم و در نیاوران تهران در مغازهای که خدمات کامپیوتری انجام میدادن استارت کار در حیطه این برند رو زدم.خب اون زمان فروشگاههایی که خدمات و فروش محصولات اپل را انجام میدادن انگشت شمار بودن و من از همانجا مشتری و دوستان زیادی که هنوز هم همراه بنده هستند رو پیدا کردم.
بعد از ۱ سال از آن فروشگاه جدا شدم و به همراه یکی از دوستانم شرکتی را در خیابان دولت تهران تأسیس و کار حرفهای اپل را از همانجا شروع کردیم.ابتدای هر کاری توام با مشکلات و سختی های زیادیست که من تونستم با همه ی اونها بجنگم، شاید اگر اشتیاقم به این کار نبود خیلی زود باید تسلیم مشدم و اینکار رو کنار میگذاشتم اما علاقه شدید من به تکنولوژی و مخصوصاً برند اپل باعث شد پیج اینستاگرام خودم رو در سال ۲۰۱۳ با هدف آموزشها و فروش محصولات این برند ایجاد کنم.
به یاری خدا و همچنین اعتماد و لطف دوستانی که با همراهیشون باعث اعتماد به نفس بنده میشدند باعث شد قوی تر و مصمم تر از قبل این کار رو ادامه بدم و دنبال کنم.
هدف کاری من از ابتدا فروش آنلاین و غیرحضوری و آسان تر کردن خرید ها بوده و همچنان هم ادامه داشته.هرگز به دنبال سوء استفاده از مشتری برای سود بیشتر نبودم و تمام تلاشم این بوده که خودم رو اول در جایگاه مشتری قرار بدهم
هرگز اعتقاد به فقط فروختن و سود گرفتن نداشتم و ندارم.
اعتقادم این هست که اون مشتری بابت خدمات و پاسخگویی و کیفیت محصولی که از ما دریافت کرده اگر رضایت کافی را داشته باشد ، نه فقط به عنوان مشتری ، بلکه به عنوان یک دوست سالیان سال همراه ما خواهد بود و ما رو هم به دوستانشون معرفی خواهند کرد،
به اعتقاد بنده سرمایه ی هر فروشنده به میزان رضایت و پیشنهاد شدن وی به بقیه ست.